“باز” ​​نباید تبدیل به یک حالت مخرب شود

[ad_1]


سرنوشت مخاطب چسبیده به داستان، شخصیت ها و البته خالق اثر در مسیری پر فراز و نشیب چیست؟ نویسنده چه رویایی برای او دیده است؟ آیا او نقطه روشنی را در مقابل او قرار می دهد یا در برابر ابهامات و علامت سوال ها ناگهان دستش را رها می کند؟ هر کدام از این دو انتخاب چرا و چگونه می توانند صحیح باشند و کارکرد هر کدام چیست؟ هادی مایری نژاد که تجربه خلق آثاری در ژانرهایی چون گوتیک و فانتزی را دارد و از آثار فانتزی او می توان به «هیتلر را کشتم»، «خیال خام»، «سفر با ارواح شمالی» و «تکه های گمشده» اشاره کرد. ، معتقد است: گاهی یک اثر پایان باز آنقدر در ذهن مخاطب می ماند که هیچ پایان کلاسیکی نمی تواند آن اثر را در ذهن مخاطب جاودانه کند البته تکلیف آن دسته از نویسندگانی را که می خواهند پنهان کنند، روشن می کند ناتوانی در پایان دادن به «پایان‌های باز» و می‌گوید: «امیدوارم مقوله پایان باز تبدیل به یک مد مخرب در فضای طرح ایرانی نشود. (برچسب‌ها به ترجمه)

[ad_2]